البته این آیه در مورد معلومات زمینی است. علم خداوند نسبت به دیگرعوالم هستی که آنها را آفریده و کسی از آنها اطلاع ندارد هم به همین صورت است، چنانکه در آیه 3 سوره سبأ نیز آمده است: عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ.
یعنی: خدايى كه بر غيب جهان آگاه است و هم وزن ذرهاى، نه در آسمانها و نه در زمين، از وى پوشيده نيست، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن، مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است. مشابه این آیات در قرآن متعدد است.
صفت «علیم» برای خداوند متعال در آیات بسیاری از قرآن آمده که غالباً در انتهای آیات است که با صفت «حکیم» همراه شده است. تقارن این دوصفت به این جهت است که علم خداوند در آفرینش و احکام و قوانین تشریعی و تکوینی همه بر اساس حکمت و توأم با آن است و هیچ چیزی در سراسر جهان آفرینش که از فیض او سرچشمه گرفته بدون حکمت نیست. البته به خاطر علم ناقص ما حکمت ها بر ما پوشیده است و از آنها اطلاع نداریم.
بهره انسان از علم
انسان در طول تاریخ زندگی خود به علوم زیادی دست یافته و به بسیاری از حقایق عالم طبیعت و حتی ما وراء طبیعت پی برده است، به گونه ای که اگر علم و دانش انسان های امروز را با انسان های اولیه مقایسه کنیم زمین تا آسمان تفاوت دارد. بشر امروز در رشته های گوناگون علوم پرده های جهل را شکافته و حقایق پنهان جهان را کشف کرده است. از شکافتن ذره اتم گرفته تا جهان بی نهایت ستارگان و کهکشان ها، از شناخت فیزیکی بدن انسان که به صورت پزشکی پیشرفته خود نمائی کرده تا مسائل روحی و روانی آن که به صورت علوم انسانی مطرح می شود و همچنین دیگر رشته های علوم و دانش ها که هر روز هم کامل تر می شود.
اما به رغم همه این پیشرفت ها باید اعتراف کرد که جهل انسان به مراتب بیش از علم و دانش اوست. در آیه شریفه قرآنی صریحاً اعلام می شود که : و ما اوتیتم می العلم الا قلیلاٌ. [1] ( یعنی حقیقتاً به شما انسانها بهره ی اندکی از علم داده شده است). این آیه در پاسخ به سؤالی از حقیقت «روح» از پیامبر اسلام (ص) ذکر شده است. روح از حقایق عالم ما وراء ماده است که خود عالمی نامتناهی است که حقایق پرشماری را در خود جای داده است و انسان های عادی از درک آنها محروم هستند و حتی بسیاری از دانشمندان مادی منکر آن هستند.
خداوند در مورد این عالم وجهل انسان ها نسبت به آن می فرماید: یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا .. [2] یعنی انسان های غافل تنها ظاهری از زندگی دنیا را می شناسند و از باطن آنها خیر ندارند. البته بسیاری از دانشمندان مادی که تنها امور حسی و قابل رؤیت را باور دارند ناچارند به وجود حقایقی که بین عالم ماده و عالم ما وراء طبیعت است مانند انرژی و امواج رادیوئی و ارتباطات اینتر نتی از طرق مودم ها وامثال اینها اعتراف کنند.
شایان ذکر است که علم مراتب مختلفی دارد که انسان ها به تفاوت عقل و درک خود به مقدار اندکی از آن دست می یابند. از این رو در برابر هر دانشمندی، دانشمند برتر از او وجود دارد. و فوق کل ذی علم علیم. [3] حال اگر همه علوم و دانستنی های بشریت در یک جا جمع شود نسبت به علم باریتعالی هیچ و صفر خواهد بود. و لا یحیطون بشیء من علمه الا بما شاء. [4] یعنی انسان ها به چیزی از علم خدا احاطه ندارند به جز آنچه او خواسته است که در اختیارشان قرار دهد.
حتی فرشتگان و طایفه جن هم که از علوم گسترده ای برخوردار هستند علم آنها نیز محدود است. خداوند در مورد آفرینش آدم ابو البشر که فرشتگان بی آن که حکمت آن رابدانند سؤال کردند: آيا در آن (زمین) كسى را مى گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مى كنيم و به تقديست مى پردازيم ؟ [5] فرمود: انی اعلم ما لا تعلمون. یعنی من آنچه را شما نمی دانید می دانم. و در ادامه فرمود : أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ. [6] یعنی آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مى دانم و آنچه را آشكار مى كنيد و آنچه را پنهان مى دارید مى دانم؟
بنا بر این دانش ماسوی الله بسیار اندک و محدود است و هیچکس نمی تواند ادعا کند که بهره کاملی از علم برده است.
در داستان ملاقات حضرت موسی با خضر در سوره کهف [7] که بهره زیادی از علم ما وراء طبیعت برده بود حضرت موسی با بی صبری از او علت اعمالی را که انجام داد سؤال می کند و هر بار حضرت موسی به او می گوید شکیبائی نداری که با من همگام شوی و در آخر حکمت آنها را برای او شرح می دهد و از او جدا می شود، در تاریخ وارد شده است که حضرت موسی خطاب به خداوند متعال عرض کرد آیا بنده از بندگانت را مانند من (در کمالات) آفریده ای؟ خطاب آمد که بلی بنده ای است که علم او به مراتب بیش از تو است. آنگاه از خداوند درخواست کرد که اورا به او بنمایاند.
لذا برای یافتن حضرت خضر مدتی بیابان گردی کرد تا از علم او بهره مند شود. سر انجام او را در نقطه ای در ساحل دریا یافت. به او سلام کرد. خضر پاسخ داد علیک السلام یا موسی بن عمران! موسی سؤال کرد از کجا مرا شناختی که نام مرا ذکر کردی؟! گفت از همانجا که او مرا به تو معرفی کرد و با هم به نزدیک دریا رفتند. در آنجا پرنده ای را دیدند که قطره ای آب با منقارش برداشت و آن را به بال خود روان ساخت و صداهائی از خود بروز داد. خضر به موسی گفت آیا دانستی این پرنده چه می گوید؟ موسی گفت: نه. خضر گفت او می گوید: شما به همان اندازه قطره آب منقار من از دریا، بهره از علم و دانش برده اید! [8]
نیوتن Sir Isaac Newton: 1642-1727)) دانشمند ریاضی دان، فیزیک دان، اختر شناس و فیلسوف معروف انگلیسی هم گفته است: «آنچه ما میدانیم به اندازه یک قطره آب است، و آنچه نمی دانیم به اندازه یک اوقیانوس».[9]
علم انبیاء و اوصیاء
در باره علم انبیاء و اوصیاء روایات زیادی وجود دارد و در علم کلام هم به آن پرداخته شده است. آنچه از همه آنها به دست می آید این است که علم آنها نسبت به انسان های عادی بسیار زیادتر است. زیرا علم آنها علاوه بر آنچه در طبیعت است به عالم ماوراء طبیعت و انواعی از «غیب» هم که مربوط به گذشته و آینده و حقایق عالم است، تعلق می گیرد. البته این هم به اراده الهی است. در آیه 26 و 27 سوره جن آمده است: عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ .. یعنی خداوند عالم به غیب است و آن را در اختیار احدی قرار نمی دهد مگر از کسی که راضی باشد مانند یک پیامبر.
در مورد رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید: ذلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ : [10] اینها خبرهای غیبی است که به تو وحی می کنیم. در شب معراج هم حقایقی از عالم دیگر برای او کشف شد.
در عین حال علم آن حضرت به غیب محدود بوده است. پروردگار به او خطاب می کند: قل لا أملك لنفسي نفعاً ولا ضرّاً إلا ما شاء الله ولو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير وما مسّني السوء .. [11]
یعنی: بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا خواسته، و اگر من از غیب (جز آنچه به وحی میدانم) آگاه بودم بر خیر و نفع خود همیشه میافزودم و هیچگاه زیان و رنج نمیدیدم.
در جای دیگر خطاب به او می فرماید: و قل رب زدنی علماً. [12] و بگو: خدای من! بر علم من بیافزای.
اما علم اوصیاء و اهلبیت پیامبر (ع) مأخوذ از علم پیامبر (ص) است که از یکی به دیگری منتقل شده است. در روایت متواتری [13] وارد شده است که رسول خدا (ص) هنگام رحلت علی بن ابیطالب (ع) را فرا خواندند در گوش آن حضرت چیزی فرمودند که علی (ع) فرمود: « پیامبر در آن لحظه هزار باب از علم را به من منتقل کردند که از هر بابی هزار باب گشوده می شود». طبعاً امیر المؤمنین علی (ع) هم آنها را به عنوان یکی از ودایع امامت در اختیار امام بعدی قرار دادند که بعد هم از امامی به امام دیگر منتقل شد.
شایان ذکر است که از خود ائمه طاهرین (ع) در باره علم شان به غیب روایاتی وارد شده است که از جمع بین آنها استفاده می شود که هنگامی که اراده کنند به غیب دست می یابند و این از معجزات لازمه امامت است. البته بحث در این محدوده بسیار گسترده است که در این مقاله نمی گنجد.
مغز انسان و ظرفیت بیکران آن
مغز انسان که محل دریافت علم، آگاهی و احساسات است از شاهکار های آفرینش انسان است. با وجود پیشرفت های زیاد در سال های اخیر در این باره، مغز هنوز عضوی مرموز و پر از اسرار کشف نشده است. مغز دارای هزاران میلیارد «نورون» و «سیناپس» است که به گفته دکتر فاکوندو مانس [14] تعداد آنها از ستاره های کهکشان بیشتر است.
بخش برنامه نویسی «سیناپس» شرکت آی. بی. ام شبیه سازی پیچیده ای از مغز انسان تهیه کرد که دارای 530 میلیارد نورون و 100 هزار میلیارد سیناپس بود که در مقایسه با مغز انسان تنها 1524 بار از عملکرد واقعی مغز انسان کند تر عمل می کند!!
حال شگفت اینجاست که به گفته دانشمندان، کلیه علوم و آگاهی ها و احساسات و خاطره های انسان در طول عمر خود تنها گوشه ای بسیار کوچک از مغز را پر می کند و بقیه آن مانند ابَر رایانه ای است که هزاران ترابایت حافظه دارد و بخش اندکی از آن پر می شود.
یک دانشمند روسی بنام «امخاخ» گفته است هر سلول از میلیاردها سلول عصبی مغز انسان ظرفیت 50 هزار کتابخانه را دارد، و اینشتین هم در یکی از رساله های خود گفته است بارها گفته ام که من تنها توانستم از ۳٪ نیروی مغز خود بهره ور شوم. این بدین معنی است که ۹۷٪ از مغز این دانشمند بزرگ بیکار و معطل مانده بود.
از این شگفتی های حیرت آورد آفرینش مغز به این نتیجه می رسیم که نجوای پیامبر اسلام (ص) در گوش حضرت علی (ع) حقیقتی انکار ناپذیر است و کارآئی مغز بیش از تصور محدود ما است.
اکنون سؤال این است که خداوند این ظرفیت بی انتها را برای چه آفریده است؟ پاسخ به این سؤال هم مانند دیگر نادانستنی های انسان ممکن نیست. البته روایاتی وارد شده است که در عصر ظهور حضرت مهدی موعود (عج) عقول انسانها کامل می شود که می توان از آنها استفاده کرد که در آن زمان از ظرفیت بیشتر مغز استفاده خواهد شد.
در اینجا سه روایت را در این خصوص از منابع اصلی نقل می کنیم:
- روایتی از امام محمد باقر (ع): [15] الحسین بن محمد، عن معلی بن محمد، عن الوشاء، عن المثنی الحناط، عن قتیبة الاعشی، عن ابن ابی یعفور، عن مولی لبنی شیبان عن ابی جعفر علیه اسلام قال: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا، وَضَعَ اللّهُ يَدَهُ عَلى رُؤُوسِ الْعِبَادِ ، فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَكَمَلَتْ بِهِ أَحْلامُهُمْ».
یعنی هنگامى كه قائم ما قيام كند ، خداوند، دست خود را بر سر بندگان مىنهد و عقلهاى ايشان را با آن ، متمرکز مىكند و خِرَدهايشان با او كامل مىشود. در اینجا منظور از دست خدا، قدرت اوست که از طریق ولایت صورت می گیرد. کما اینکه در آیه «ید الله فوق ایدیهم» [16] نیز به همین معنی است.
- روایت دیگری از اما جعفر صادق (ع) چنین است: [17] ایوب بن نوح، عن العباس بن عامر، عن الربیع بن محد، عن ابی الربیع الشامی قال: سمعت أبا عبد الله (ع) یقول: ان قائمنا اذا قام مد الله لشیعتنا فی اسماعهم و ابصارهم، حتی (لا) یکون بینهم و بین القائم برید، یکلمهم فیسمعون و ینظرون الیه و هو فی مکانه.
یعنی: زمانی که قائم ما قیام کند خداوند گوش و چشم شیعیان ما را امتداد می بخشد بگونه ای که بین آنها و بین قائم پیک و پستی نیاز نیست. او با آنها صحبت می کند و آنها می شنوند و او را می بینند.
- روایت دیگری از امام صادق (ع) نیز چنین است: [18] موسی بن عمر، عن ابن محبوب، عن صالح بن حمزه، عن ابان عن ابی عبدالله (ع): الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفاً.
یعنی علم و دانش بیست و هفت حرف است و همه آنچه پیامبران آورده اند تنها دو حرف آن است و مردم تاکنون جز به آن دو حرف آشنایی ندارند و هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می آورد، آن را بین مردم نشر و گسترش می دهد و آن دو حرف را نیز ضمیمه می کند و مجموع بیست و هفت حرف را در میان مردم منتشر می سازد.
دعا برای افزایش علم
بنا به توصیه پرودگار عالم به پیامبر اسلام (ص) که «قل رب زدنی علما» ما هم باید به او تأسی کنیم و افزایش علم را از او مسألت نمائیم. لذاست که در دعاهای مأثور درخواست این حاجت و طلب تعلیم داده شده است.
در خلاصة الأذکار این دعا قبل از مطالعه توصیه شده است: اللّهُمَّ أخْرِجْني مِنْ ظُلُماتِ الوَهْمِ وَأكْرِمْني بِنُورِ الفَهْمِ ، اللّهُمَّ افْتَحْ عَلَيْنا أَبْوابَ رَحْمَتِكَ وَانْشُرْ عَلَيْنا خَزائِنَ عُلُومِكَ بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِمينَ.
یعنی: خدایا، مرا بیرون آور از تاریکیهای وهم و به نور فهم گرامیام بدار، خدایا درهای رحمتت را به روی ما بگشا و خزانههای علومت را بر منتشر ساز، به مهربانیات ای مهربانترین مهربانان.
در دعای دیگر آمده است: اللهم اجعل لی فی قلبی نوراً و بصراً و فهماً و علماً انک علی کل شیئ قدیر.
یعنی بارالها در قلب من نور، بصیرت ، فهم و علم قرار ده که تو بر هر چیزی قدرت داری.
در دعای دیگر می خوانیم: اللهم إنا نسألك علماً نافعاً وقلباً خاشعاً ولساناً ذاكراً.
یعنی بارالها ما از تو درخواست علم نافع و پرفایده و قلب دارای خشوع و زبان ذکر گو داریم.
در ادامه از علم بی فایده و قلب غیر خاشع و چشم بدون اشک و دعای غیر مستجاب به خدا پناه برده شده است:
اللهم إنا نعوذ بك من علم لا ينفع ومن قلب لا يخشع ومن عين لا تدمع ومن دعوة لا تسمع...
بنا بر این همواره باید از خداوند، علم پرفایده که برای دنیا و آخرتمان مفید باشد درخواست نمائیم.
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.
[1] - سوره اسراء : 85
[2] - سوره روم : 6
[3] - سوره یوسف: 64
[4] - سوره بقره: 255
[5] - قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ؟ ( بقره: 30)
[6] - همان : 33
[7]-سوره کهف: آیات 60 تا 82
[8] - محمد بن احمد بن ایاس الحنفی: بدایع الزهور فی وقایع الدهور، چاپ قاهره، ص 129-130
[9] -"What we know is a drop, what we don't know is an ocean."
[10] - آل عمران: 44
[11] - اعراف: 188
[12] - طه : 114
[13] - صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، کوچه باغى، محسن، ج 1، ص 302 – 307، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
و از اهل سنت: ابن عساکر، ابوالقاسم على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 385 و بیروت، دار الفکر، 1415ق. و: ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام، ج 11، ص 224 – 225، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، 1413ق.
به نقل از: https://www.islamquest.net/fa/archive/fa75277
[14]دکتر مانس1969 Dr. Facundo Manesدر آرژانتین متولد شده و دکترای علوم از دانشگاه کمبریج دارد که بالاترین دانشنامه برای پژوهشهای علمی شاخص است. او کتابهای متعددی نوشته و برای آگاهی عموم از آخرین پیشرفتها در علوم اعصاب در برنامههای تلویزیونی مختلفی
شرکت کرده است.
[15] - الکافی : ج1، ص 56، حدیث 21 و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح ۷۱.
[16] - سوره فتح: 10.
[17] - بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح 72.
[18] - همان در همان صفحه، ح 73.
