غرض از تحریر این مقاله این است که اولاً مروری در این کتاب داشته و برخی از مطالب چشمگیر آن را که دلالت قطعی بر تحریف آن و وجود تنقض ها در آن دارد نقل کنیم و ثانیاً به برخی از مواردی که عیناً با ترجمه های انگلیسی و آلمانی مطابقت دارد اشاره ای داشته باشم. [1]

مروری در عهد عتیق:[2]
- نخستین مطلبی در عهد عتیق که توجه انسان را به خود جلب می کند این است که در باب اول سفر پیدایش آیه 27 چنین آمده است: پس خدا آدم را به صورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید. در باب پنجم آیه اول هم آمده است : در روزی که خدا آدم را آفرید، به شبیه خدا او را ساخت.
در برخی از روایات اهل سنت هم چنین مطلبی آمده است که ظاهراً منبع آن اسرائیلیات باشد. البته اگر منظور از آفرینش انسان به عنوان نمونه ای از اسماء و صفات الهی باشد مانعی ندارد. [3]
- در باره فرزندان آدم در باب پنجم آیه 22 آمده است: و خنوخ بعد از آوردن متوشالح سیصد سال با خدا راه می رفت و پسران و دختران آورد. در باب ششم آیه 9 نیز همین تعبیر در باره حضرت نوح آمده است. اینجا ممکن است منظور از راه رفتن با خدا پیروی و اطاعت از اوامر او باشد، اما در ترجمه انگلیسی و آلمانی [4]عهد عتیق هم تعبیر «قدم زدن با خدا» آمده است.
- نسبت جهل، ندامت و حزن به خداوند دادن: در باب ششم آیه های 5 و 6 چنین آمده است: و خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است و هر تصور از خیال های دل وی دائماً محض شرارت است. و خداوند پشیمان شد که انسان را روی زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت!
- پسران خدا با دختران آدم ازدواج کردند: باب ششم آیه 1 و 2 : و واقع شد که چون آدمیان شروع کردند به زیاد شدن بر روی زمین و دختران برای ایشان متولد گردیدند، پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکو منظرند و از هر کدام که خواستند زنان برای خویش می گرفتند.
- داستان طوفان نوح و ندامت خدا از هلاکت انسانها و حیوانات در باب هشتم آیه 21: و خداوند بوی خوش بوئید و خداوند در دل خود گفت بعد از این دیگر زمین را به سبب انسان لعنت نکنم، زیرا که خیال دل انسان از طفولیت بد است و بار دیگر همه حیوانات را هلاک نکنم چنانکه کردم.
- نسبت شراب خواری به حضرت نوح! باب نهم آیات 20-25 : و نوح به فلاحت زمین شروع کرد و تاکستانی غرس نمود، و شراب نوشیده مست شد و در خیمه خود عریان گردید. و حام پدر کنعان برهنگی پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون خبر داد. در ترجمه های انگلیسی و آلمانی هم عیناً این عبارات آمده است.
- در باب شانردهم آیه 12 در ترجمه تحریف شده است: در آنجا در باره تولد حضرت اسماعیل از هاجر آمده است که او «مردی وحشی» خواهد بود. این واژه در زبان اصلی «پارا» به معنی با برکت بوده که در ترجمه های فارسی، انگلیسی و آلمانی به «پارِه» تغییر یافته که به معنی «خر وحشی» یا «مرد وحشی» است.[5]
- در باب هفدهم آیه 22 خدا را جسم فرض کرده که صعود و نزول دارد. آیه چنین است: و چون خدا از سخن گفتن با وی فارغ شد از نزد ابراهیم صعود فرمود. نظیر همین تعبیر در باب 18: 1 و 21 ، 35: 13 – باب سوم از سفر خروج : 8، 19: 20 ، 24: 10 و 31: 18 – اول سموئیل باب 3: 10 – اول پادشاهان 22: 19 و عاموس 9: 1 آمده است.
- در باب نوزدهم نسبت شراب خواری و زنا با دخترانش به حضرت لوط پیامبر داده شده و در آیه 30 تا 38، بعد از عذاب قوم لوط، چنین آمده است: و لوط از صوغر (Zoar) برآمد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد، زیرا ترسید که در صوغر بماند. پس با دو دختر خود در مغاره سکنی گرفت. و دختر بزرگ به کوچک گفت پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان بما در آید. بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او هم بستر شویم تا نسلی از پدر خود نگه داریم. پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده با پدر خود هم خواب شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. و واقع شد که روز دیگر بزرگ به کوچک گفت اینک دوش با پدرم هم خواب شدم، امشب نیز او را شراب بنوشانیم و تو با وی هم خواب شو تا نسلی از پدر خود نگه داریم. آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک هم خواب وی شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند و آن بزرگ پسری زائیده او را موآب نام نهاد و او تا امروز پدر موآبیان است. و کوچک نیز پسری بزاد و او را بن عمّی (Bin-Ammi) نام نهاد، وی تا بحال پدر بنی عمّون است. در ترجمه های انگلیسی و آلمانی هم عیناً همین عبارات آمده اند.
- حضرت یعقوب برای پدرش اسحاق شراب آورد و او نوشید: باب بیست و هفتم آیه 25 : پس (اسحاق) گفت نزدیک بیاور تا از شکار پسر خود بخورم و جانم ترا برکت دهد، پس (یعقوب) نزد وی آورد و بخورد و شراب برایش آورد و نوشید.
- داستان کشتی گرفتن یعقوب با خدا! در باب سی و دوم آیه 24 ببعد چنین آمده است: و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی می گرفت. و چون او دید که بر وی غلبه نمی یابد کفّ ران یعقوب را لمس کرد و کفّ ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد. پس گفت مرا رها کن زیرا که فجر می شکافد، گفت تا مرا برکت ندهی ترا رها نکنم. به وی گفت نام تو چیست؟ گفت یعقوب. گفت از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود، بلکه اسرائیل، زیرا با خدا و انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی. و یعقوب از او سؤال کرده گفت مرا از نام خود آگاه ساز، گفت چرا اسم مرا می پرسی؟ و او را در آنجا برکت داد. و یعقوب آن مکان را فنی ئیل نامیده گفت زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد. در باب بیست وهشتم آیه 10 تا 17 می گوید: یعقوب خدا را دید که بر سر نردبان ایستاده ... گفت خدا در این مکان است.
- نسبت زنا به اولاد یعقوب پیامبردادن: در باب سی و چهارم آیه 6 و7 چنین آمده است: و حمور پدر شکیم نزد یعقوب بیرون آمد تا به وی سخن گوید. و چون پسران یعقوب این را شنیدند از صحرا آمدند و غضبناک شده خشم ایشان به شدت افروخته شد، زیرا که با دختر یعقوب هم خواب شده قباحتی در اسرائیل نموده بود و این عمل نا کردنی بود.
و در باب سی و هشتم آیه 11 ببعد داستان آمیزش یهودا فرزند یعقوب با عروس خود چنین آمده است: چون یهودا او (تامار عروسش) را بدید وی را فاحشه پنداشت، زیرا که روی خود را پوشیده بود. پس از راه به سوی او میل کرده گفت بیا تا با تو در آیم، زیرا ندانست که عروس اوست. گفت مرا چه میدهی تا به من درآئی؟ گفت بزغاله از گله می فرستم. گفت آیا گرو می دهی تا بفرستی؟ گفت ترا چه گرو دهم؟ گفت مُهر و زنّار خود را و عصائی که در دست داری. پس به وی داد و بدو در آمد و او از وی آبستن شد...
- در باب چهل و نهم آیه 8 ببعد یعقوب در ستایش از فرزندش یهودا می گوید: جامه خود را به شراب و رخت خویش را به عصیر انگور می شوید. چشمانش به شراب سرخ و دندانش به شیر سفید است.
- در سفر خروج، دومین سفر تورات، باب ششم آیه 20 چنین آمده است: و عَمرام (Amram) عمّه خود یوکابَد (Jochebed) را به زنی گرفت و او برای وی هارون و موسی را زائید و عمر عمرام 137 سال بود. ترجمه های آنگلیسی و آلمانی با این آیه مطابق است.
عمرام فرزند قاهث فرزند لاوی فرزند یعقوب بوده است. لاوی یک دختر هم به نام یوکابد داشته که خواهر قاهث بوده است. بنا بر این یوکابد عمه عمرام بوده است که حاصل ازدواج آن دو باهم سه فرزند بوده به نام موسی، هارون و مریم.
از آنجا که ازدواج با محارم در دین یهود حرام است (سفر لاویان: باب 18) ، قطعاً حضرت موسی نمی تواند حاصل چنین ازدواجی باشد.
در متون اسلامی پدر حضرت موسی، عِمران بوده است و نام مادر او نه در قرآن و نه در سنت اسلامی نیامده است.
لازم به ذکر است که عمران، پدر مریم که حضرت عیسی از او متولد شد شخص دیگری غیر از عمران پدر حضرت موسی بوده که صدها سال بین آنها فاصله بوده است، و مقصود از آل عمران در قرآن همان عمران پدر مریم است. در بنی اسرائیل این نام ها مکرر برای بچه ها نام گزاری می شده است.
در آیه شریفه سوره مریم: يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿۲۸﴾ ، مریم خواهر هارون دیگری، و نه هارون برادر موسی، بوده است. طبق قرآن و روایات اسلامی پدر و مادر حضرت مریم که در این آیه مورد اشاره قرار گرفته اند عمران و حنّه بوده اند. حنّه خواهر حنّانه، همسر زکریا بوده که یحیی از آنها متولد شده. بنابراین مریم و یحیی خاله زاده بوده اند.
در انجیل لوقا، باب اول آیه پنجم نام همسر حضرت زکریا را الیصابات (الیزابت) ذکر کرده است در حالی که طبق روایات دیگر الیصابات یا ایشاع خواهر مریم بوده است.
- در باب نوزدهم آیه 9 نزول و فرود آمدن را به خدا نسبت می دهد: و خداوند به موسی گفت: اینک من در ابر مظلم نزد تو می آیم تا هنگامی که به تو سخن گویم قوم بشنوند. و در آیه 18 می خوانیم: و تمامی کوه سینا را دود فراگرفت زیرا خداوند در آتش بر آن نزول کرد و دودش مثل دود کوره بالا می شد. و در آیه 20 : و خداوند بر کوه سینا بر قله کوه نازل شد.
در باره نزول خدا در ابر یا آتش در موارد متعددی از عهد عتیق آمده است که عبارتند از : پیدایش 11: 5 – خروج 34: 5 و 40: 34 تا 38 - لاویان 16: 3 - اعداد 12: 5 و 14: 14 - تثنیه 1: 33 و 4: 12 ، پادشاهان 8: 11 و نحمیا 9: 12 و 19.
- در باب بیست و چهارم آیه 9 و 10 مانند مورد قبل خدا را جسم فرض می کند: و موسی با هارون و ناداب و ابیهود و هفتاد نفر از مشایخ اسرائیل بالا رفت و خدای اسرائیل را دیدند و زیر پاهایش مثل صنعتی از یاقوت کبود شفاف و مانند ذات آسمان در صفا. و بر سروران اسرائیل دست خود را نگذارد، پس خدا را دیدند و خوردند و آشامیدند. در باب سی و یکم آیه 18 می خوانیم: و چون گفت و گو با موسی در کوه سینا به پایان برد دو لوح شهادت یعنی دو لوح سنگ مرقوم به انگشت خدا را به وی داد. و در باب سی و دوم آیه 16: و لوح ها صنعت خدا بود و نوشته نوشته ی خدا بود منقوش بر لوح ها. و در باب سی و سوم آیه 18 تا 23 چنین آمده است: (موسی) عرض کرد مستدعی آن که جلال خود را به من بنمائی ... و گفت روی مرا نمی توانی دید، زیرا انسان نمی تواند مرا ببیند و زنده بماند ... پس دست خود را خواهم برداشت تا قفای مرا ببینی، اما روی من دیده نمی شود.
- از باب بیست و پنجم تا باب سی دوم این سفر در باره دستورات و احکام بسیار زیاد و جزئی است که در بسیاری از آنها حکمتی تصور نمی شود.
- نسبت دادن بت و بت سازی به هارون برادر موسی در باب سی و دوم آیات اول ببعد: و چون قوم دیدند که موسی در فرود آمدن از کوه تأخیر نمود قوم نزد هارون جمع شده وی را گفتند برخیز و برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامد، زیرا این مرد، موسی که ما را از زمین مصر بیرون آورد نمی دانیم او را چه شده است؟ هارون بدیشان گفت گوشواره های طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شما است بیرون کرده نزد من بیاورید. پس تمامی قوم گوشواره های زرین را که در گوش های ایشان بود بیرون کرده نزد هارون آوردند. و آنها را از دست ایشان گرفته آن را با قلم نقش کرد و از آن گوساله ریخته شده ساخت و ایشان گفتند ای اسرائیل این خدایان تو می باشد که تو را از زمین مصر بیرون آوردند...
این نسبت ناروا به هارون که وزیر حضرت موسی و پیامبر خدا بود ( فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ.. طه: 47) تحریف و نادرست است. سازنده گوساله بنی اسرائیل در قرآن شخصی به نام سامری بوده است. (طه: 84-88).
- در مورد میقات حضرت موسی در کوه طور می خوانیم: و چهل روز و چهل شب آنجا نزد خداوند بوده نان نخورد و آب ننوشید و او سخنان عهد یعنی ده کلام را بر لوح ها نوشت. تعبیرات این جمله با مقام ربوبی سازگار نیست.
ضمناً ده کلام که بین یهودیان به «ده فرمان» معروف است در باب بیستم همین سفر خروج و نیز در سفر تثنیه باب پنجم آمده است.
- در باب سی و هفتم تا باب چهلم که آخرین باب سفر خروج است همان دستورات ریز و تکراری باب بیست و پنجم ذکر شده که هیچ حکمتی در آن ها به نظر نمی رسد.
- در سفر لاویان به حرام بودن شراب و هر مُسکری تصریح شده است. در باب دهم آیه 8 و 9 میخوانیم: و خداوند هارون را خطاب کرده گفت: تو و پسرانت با تو چون به خیمه اجتماع داخل شوید شراب و مسکری منوشید، مبادا بمیرید. این است فریضه ابدی در نسل های شما و تا در میان مقدس و غیر مقدس و نجس و طاهر تمیز دهید. در سفر اعداد باب ششم آیه 3 می خوانیم: آنگاه از شراب و مسکرات بپرهیزد و سرکه شراب و سرکه مسکرات را ننوشد و هیچ عصیر انگور ننوشد و انگور تازه یا خشک نخورد. نیز در سفر تثنیه باب بیست و یکم آیه 20 آمده : و به مشایخ شهرش گویند این پسر ما سرکش و فتنه انگیز است سخن ما را نمی شنود و مسرف و می گسار است. در باب بیست و هشتم آیه 39 آمده: تاکستان ها غرس نموده خدمت آنها را خواهی کرد اما شراب نخواهی نوشید و انگور را نخواهی چید، زیرا کرم آن را خواهد خورد. در سفر داوران باب سیزدهم آیه 6 هم آمده است: و الآن با حذر باش و هیچ شراب و مسکری منوش و هیچ چیز نجس مخور. همچنین در کتاب اول سموئیل آیه 14 ، کتاب امثال سلیمان 20: 1 و 23: 30 تا 32 ، اشعیاء نبی 5: 11 و 22 و 65: 11 ، حزقیال 44: 21 و عاموس 2: 12 از شرابخواری منع و انتقاد شده است.
بنا بر این با این همه تأکید ها در حرمت شراب و مسکرات نسبت شرابخواری به پیامبران که قبلاً از سفر پیدایش نقل شد عجیب است!
- در باب یازدهم تعیین حیوانات حلال گوشت و حرام گوشت و احکام آنها به تفصیل بیان شده است. همچنین در ابواب بعدی حکم حیض و نفاس زنان، غسل جنابت، حرمت نکاح با محارم و نزدیکان و تعداد آنها و احکام پیسی و برص بیان شده است.
- در باب شانزدهم آیه 20 ببعد برای آمرزش گناهان چنین دستور می دهد: آنگاه بز زنده را نزدیک بیاورد و هارون دو دست خود را بر سر بز زنده بنهد و همه خطایای بنی اسرائیل و همه تقصیر های ایشان را با همه گناهان ایشان اعتراف نماید و آنها را بر سر بز بگذارد و آن را بدست شخص حاضر به صحرا بفرستد، و بز همه گناهان ایشان را به زمین ویران بر خود خواهد برد پس بز را به صحرا رها کند.
- در باب نوزدهم آیه 19 احکام نا هم گونی بیان شده است: فرائض مرا نگهدارید: بهیمه خود را با غیر جنس آن به جماع وا مدار و مزرعه خود را به دو قسم تخم مکار و رخت از دو قسم بافته شده در بر خود مکن.
- در همان باب آیه 23 ببعد نهی شده است از خوردن میوه درختان باغ تا چهار سال، زیرا آنها مختون نیستند!: و چون به آن زمین داخل شدید و هر قسم درخت را برای خوراک نشاندید پس میوه آن را مثل نامختونی آن بشمارید، سه سال برای شما نا مختون باشد خورده نشود. و در سال چهارم همه میوه آن برای تمجید خداوند مقدس خواهد بود. و در سال پنجم میوه آن را بخورید تا محصول خود را برای شما زیاده کند. من یهوه خدای شما هستم.
- در باب بیست و یکم آیه 7 از ازدواج با زن زانیه و مطلّقه نهی شده است: زن زانیه یا بی عصمت را نکاح ننمایند و زن مطلقه از شوهرش را نگیرند، زیرا او برای خدای خود مقدس است. در آیه 14 زن بیوه هم به آنها اضافه شده است: و بیوه و مطلّقه و بی عصمت و زانیه اینها را نگیرد، فقط باکره از قوم خود را به زنی بگیرد. این حکم در مورد مطلّقه به آنچه در سفر تثنیه باب 24 آیه 1 تا 4 آمده تناقض دارد. در آنجا حکم چنین است: چون کسی زنی گرفته به نکاح خود در آورد اگر در نظر او پسند نیاید از این که چیزی ناشایسته در او بیابد آنگاه طلاق نامه نوشته بدستش دهد و او را از خانه اش رها کند، و از خانه ی او روانه شده برود و زن دیگری شود.
- در همان باب آیه 16 ببعد ناقص الخلقه ها را تحقیر و جدا می کند: و خداوند موسی را خطاب کرده گفت: هارون را خطاب کرده بگو هرکس از اولاد تو در طبقات ایشان که عیب داشته باشد نزدیک نیاید تا طعام خدای خود را بگذراند. پس هرکس که عیب دارد نزدیک نیاید: نه مرد کور و نه لنگ و نه پهن بینی و نه زاید الاعضاء، و نه کسی که شکسته پا یا شکسته دست باشد، و نه گوژپشت و نه کوتاه قد و نه کسی که در چشم خود لکه دارد و نه صاحب جرب و نه کسی که کری دارد و نه شکسته بیضه.
- در باب بیست و دوم تا بیست و پنجم احکام وقف، کشت و زرع، ملکیت زمین و حرمت ربا آمده که برخی از آنها شباهت به احکام اسلام دارد.
- در سفر اعداد باب ششم آیه 20 اجازه نوشیدن شراب می دهد که این حکم با آنچه در باره حرمت نوشیدن شراب در پاراگراف شماره (21) نقل کردیم متناقض است: و بعد از آن نذیره (نذر) شراب بنوشد. در موارد دیگری نیز حکم به جواز نوشیدن شراب و مُسکرات آمده است: باب 15: 5 ، 7 - 9 ، 28: 7 و 14، تثنیه 14: 26 و 32: 14 و 38 - اشعیاء 25: 6 و ارمیاء 35: 2 و 5. ضمناً در کتاب عاموس نبی، باب دوم آیه 12 از شراب نوشیدن در نذر مذمت می کند.
- در باب بیست و ششم آمار بنی اسرائیل را شمارش می کند. ظاهراً به همین جهت این سفر، اعداد نامیده شده است. تعداد قبائل بنی اسرائیل طبق این نقل دوازده قبیله بوده که هرکدام تعدادشان ذکر شده و جمعاً آمار آنها بالغ بر 601،730 نفر بوده است. بر حسب کتاب دوم سموئیل آیه 24 تعداد نفرات بنی اسرائیل عبارت بودند از هشتصد هزار نفر مرد جنگی و تعداد نسل یهودا پانصد هزار مرد بوده اند. این آمار مربوط به سالیان بعد است که نسل آنها افزایش یافته.
- در باب بیست و هفتم تا آخر این سفر، احکام ارث، نذر زنان، قتل نفس و قربانی ها و هدایا به تفصیل بیان شده است.
- در سفر تثنیه باب چهارم آیه 1 و 2 تحریف کلام و احکام خدا را منع می کند: پس الآن ای اسرائیل فرایض و احکامی را که به شما تعلیم تا آنها را بجا آورید بشنوید تا زنده بمانید ... بر کلامی که من به شما امر می فرمایم چیزی میفزائید و چیزی از آن کم منمائید تا اوامر یهوه خدای خود را که به شما امر می فرمایم نگاه دارید.
به رغم این دستور اکید دیدیم که چه تحریف ها و تغییراتی در این اسفار منتسب به خدا و پیامبرش رخ داده است. در قرآن هم تحریف و تغییر کلام از ویژگی های برخی از یهودیان به شمار آمده است. مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ
(سوره نساء: 4)
- در همان باب آیه 36 توحید و یگانگی خدا را گوشزد می کند: این بر تو ظاهر شد تا بدانی که یَهُوَه خدا است و غیر از او دیگری نیست، در ادامه در آیه 39 چنین است: لهذا امروز بدان و در دل خود نگاه دار که یَهُوَه خداست، بالا در آسمان و پائین بر روی زمین و دیگری نیست. در باب ششم آیه 4 آمده است: ای اسرائیل بشنو یهوه خدای ما، یهوه واحد است.
شایان ذکر است که مسأله توحید خداوند که یکی از مهمترین ارکان اعتقادی هر دین آسمانی است در اسفار پنجگانه تنها در همین سه مورد آمده است! اما در مسیحیت عقیده به تثلیث (اب، ابن و روح القدس) وجود دارد که بررسی آن خواهد آمد.
- همچنین مسأله معاد و بهشت و جهنم در این اسفار به چشم نمی خورد و تنها در باب هشتم همین سفر در مورد انتقال بنی اسرائیل از مصر و سالها بیابان گردی آنها در آیه 16 چنین آمده است: که ترا در بیابان «مَنّ» را خورانید که پدرانت آن را ندانسته بودند تا ترا ذلیل سازد و ترا بیازماید و بر تو در آخرت احسان نماید. از این رو بیشتر دانشمندان ادیان تصریح می کنند که یهودیان اعتقاد روشنی به آخرت و روز جزا ندارند و جزای اعمالشان را در این جهان می پندارند.
- تصور فرزند برای خدا در یک مورد از این سفر آمده است. در باب چهاردهم نخستین آیه چنین است: شما پسران یهوه خدای خود هستید، پس برای مردگان خویشتن را مجروح منمائید و ما بین چشمان خود را متراشید. در کتاب اول سموئیل باب سوم آیه 3 می خوانیم: و خداوند بار دیگر خواند: ای سموئیل! و سموئیل برخاسته نزد عیلی آمده گفت اینک حاضرم، زیرا مرا خواندی. او گفت ای پسرم ترا نخوانده برگشته بخواب. در کتاب اول تواریخ ایام باب بیست و دوم آیه 10 آمده است: او (سلیمان) خانه برای اسم من بنا خواهد کرد و او پسر من خواهد بود و من پدر او خواهم بود. در کتاب ایوب باب سی و هشتم آیه 7 چنین آمده است: هنگامی که ستارگان صبح با هم ترنم نمودند و جمیع پسران خدا آواز شادمانی دادند. و در مزامیر داوود، مزمور بیست و نهم آیه اول می خوانیم: ای فرزندان خدا خداوند را توصیف کنید، جلال و قوت را برای خداوند توصیف نمائید.
در این آیات اگر پدر و فرزندی حقیقی مقصود نباشد و منظور بنده و عبد باشد، چنانکه در قرآن به انسان ها چنین خطاب شده، اما در قرآن تصریح شده که یهود «عُزیر» را فرزند خدا دانستند: وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ.. (توبه:30).
- در این سفر در چندین مورد عهد خدا با حضرت موسی به عنوان «10 فرمان»[6] (Ten Commandments) که با انگشت خدا بر روی الواح نوشته شده ! آمده است. ده فرمان محور شریعت یهود است که در متون و آثار کتبی، تصویری و فیلم نامه های زیادی آمده است. داستان الواح حضرت موسی در قرآن نیز در چند مورد ذکر شده است: (اعراف: 145، 150 و 154). موارد ذکر شده در تورات عبارتند از: سفر تثنیه، باب 4: 13 ، 5: 22 ، 9: 9 ، 10 و 16 و 10: 1و2 و در سفر خروج باب 20: 6 ببعد ، 31: 18 ، 32: 15 و 16 و 34: 1 ببعد.
- در آیات ابتدائی باب سیزدهم در مورد کسانی که ادعای نبوت می کنند آمده است: اگر در میان تو نبیّ یا خواب بیننده ای از میان شما برخیزد و آیت یا معجزه ای برای شما ظاهر سازد ... سخنان آن نبی یا خواب بیننده را مشنو زیرا که یهوه خدای شما شما را متحان می کند ... و آن نبی یا خواب بیننده کشته شود.. و در باب هیجدهم آیه هیجده می خوانیم: نبیّی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت. در این باب توضیحی در باره نبی ادعائی و حقیقی داده نشده است.
- در همان باب آیات 9 تا 11 و آیه 15 و باب هفدهم آیات 1 تا 8 در باره قتل مرتد و کسی است که از دین برگشته است آمده است.
- در ابواب بعدی این سفر احکام متعددی ذکر شده اند که عبارتند از: باب 15: 1 ببعد: هر طلبکاری باید در سال هفتم از قرض خود صرفنظر کند و آن را به بدهکار ببخشد. باب 16: 19: در باره تحریم رشوه. باب 17: 15 ببعد دستوراتی در باره سلطان. باب 22: احکام بسیار جزئی مانند بنا کردن دیوار دور پشت بام که کسی نیفتد، نبستن گاو و الاغ با هم در شخم زدن زمین، نپوشیدن پارچه مخلوط از پشم و کتان و و .. باب 23: کسانی که نباید داخل جماعت خدا شوند: کوبیده بیضه، آلت بریده، حرامزاده و عمّونی و موآبی (نام دو قبیله). باب 23: 10 و 11 در باره حکم احتلام و غسل جنابت. باب 33: 19 و 20 ربا و سود گرفتن از غریبه جایز اما از برادر خود جایز نیست. باب 24 در باره طلاق همسر. باب 25: زنی که شوهرش مرده باید برادر شوهرش با او ازدواج کند و گرنه باید به آن مرد اهانت کرد و آب دهان به صورتش افکند. باب 25: 13 تا 15 در حرمت کم فروشی. باب 27 لزوم عمل به شریعت و بنا کردن سنگ های بزرگ و نوشتن کلمات شریعت روی آن و لعنت به کسانی که تخلف کنند. باب 28 در باره گرفتاری هائی که در اثر تخلف از دستورات خدا انسان ها به آنها دچار خواهند شد. باب 31: 9 و24 این که موسی تورات را نوشت و به کاهنان لاوی که تابوت عهد را بر می داشتند و به همه مشایخ اسرائیل سپرد. باب 34 در باره این که حضرت موسی یوشع را وصی خود قرار داد و به اسرائیلیان توصیه کرد که از او اطاعت کنند. بنا به روایت این باب حضرت موسی در سن 120 سالگی در سر زمین موآب رحلت کرد و در یکی از دره های نواحی آن دفن گردید و این که احدی قبر او را نمی داند کجاست.
- تا اینجا اسفار پنجگانه حضرت موسی به عنوان تورات بررسی شد. بقیه کتاب های ضمیمه آن هم بررسی شده اما چون این مقاله به طول می انجامد از نقل آنها صرفنظر می کنیم و به اناجیل چهار گانه منسوب به حضرت عیسی می پردازیم.
مروری در عهد جدید
عهد جدید شامل چهار انجیل اصلی متی، مَرقُس، لوقا و یوحنا است که 23 کتاب دیگر از حواریون هم به آن اضافه شده اند. این اناجیل هیچ کدام انجیل وحی شده به حضرت عیسی مسیح نیستند. بلکه کتاب هائی هستند که سالها بعد از او توسط شاگردان و حواریون آن حضرت تألیف شده اند. بنا بر این اصولاً اعتبار آنها زیر سؤال می رود. در آغاز انجیل لوقا آیه 1 تا 5 در این مورد چنین آمده است: از آن جهت که بسیاری دست خود را دراز کردند به سوی تألیف حکایت آن اموری که نزد ما به اتمام رسید چنانچه آنانی که از ابتدا نظارگان و خادمان کلام بودند به ما رسانیدند. من نیز مصلحت چنان دیدم که همه را من البدایة بتدقیق در پی رفته به ترتیب به تو بنویسم ای تیلوفلس عزیز، تا صحت آن کلامی که در آن تعلیم یافته دریابی.
با توجه به اصل مذکور اکنون مروری در اناجیل چهار گانه خواهیم داشت.
- در ابتدای انجیل متی نسب نامه حضرت عیسی ذکر شده که او را به اجمال مسیح ابن داود ابن ابراهیم ذکر می کند و آنگاه به تفصیل افراد بین آنها را نام می برد و در انتها می گوید: و متّان یعقوب را آورد و یعقوب یوسف شوهر مریم را آورد که عیسی مسمی به مسیح از او متولد شد. البته این نسب نامه با آنچه در انتهای باب سوم انجیل لوقا آمده است کاملاً متفاوت است. واضح است که این یعقوب، یعقوب فرزند اسحاق نیست. و یوسف هم معروف به یوسف نجار بوده است نه یوسف معروف و نوه اسحاق.
در مورد تولد حضرت عیسی در باب اول آیه 18 می خوانیم: اما ولادت عیسی مسیح چنین بود که چون مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود قبل از آنکه با هم در آیند او را از روح القدس حامله یافتند.
شوهر داشتن مریم درست نیست. زیرا طبق آیات قرآن، یهودیان پس از تولد حضرت عیسی، مریم را متهم به زنا کردند که عیسی در گهواره به سخن در آمد و حقیقت را بیان کرد. بنا براین اگر مریم شوهر دار بود جائی برای این اتهام نبود. موارد دیگر در باره تولد حضرت عیسی در متی 13: 55 و لوقا 1 : 26 ببعد و 3: 23 آمده است.
- مسیحیان عیسی مسیح را پسر خدا می دانند. این نسبت در آیات متعددی از انجیل های چهارگانه صریحاً ذکر شده است. نخستین مورد آن که در باب سوم انجیل متی آیه 16 و 17 آمده چنین است: اما عیسی چون تعمید یافت فوراً از آب برآمد که در ساعت آسمان بر وی گشاده شد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده بر وی می آید. آنگاه خطابی از آسمان در رسید که این است پسر حبیب من که از او خوشنودم. در ترجمه های انگلیسی و آلمانی هم همین تعبیر آمده است: (My beloved Son) , (mein geliebter Sohn).
موارد دیگر این تعبیر عبارتند از: متی: 4: 3 و 6 - 5: 9 - 6: 5 ، 6 و 18 – 8: 29 – 10: 20 و 32 – 11: 26 – 12: 5 – 14: 33 – 15: 13 – 16: 16 – 17: 5 – 23: 9 – و 24: 36- مرقس: 1: 10و 11 – 12: 37 - لوقا: 3: 22- یوحنا: 1: 34 و 49 – 5: 17 – 6: 69 – 10: 36 – 17: 1 – 19: 7 -21: 31- اعمال رسولان: 8: 37 و رومیان 1: 3.
نسبت فرزندی عیسی مسیح به خدا چه حقیقی باشد و چه مجازی محکوم است. در قرآن کریم این عقیده مسیحیان به شدت محکوم و باطل معرفی شده و معتقدان به آن مورد نفرین قرار گرفته اند: وَ قالَتِ النَّصاري الْمَسيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذينَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّي يُؤْفَکُونَ.(تـوبه: 30). (و نصارا گفتند: مسیح پسر خداست. این سخن آنان است که بر زبان مى آورند، سخنى است بى پایه و عارى از حقیقت که به سخن آن کافرانی مى ماند که پیش از ایشان بودند. خدا آنان را بکشد! تا کى از حق باز داشته و به سوى باطل کشانده مى شوند.).
لهذا در آیات متعددی از حضرت عیسی به عنوان «مسیح ابن مریم» یاد شده است: 3: 45 – 4: 157 و 171 – 5: 17 و 72 و 75 و 9: 31.
قرآن تصریح می کند که عیسی مسیح، خود از اینکه بنده خدا باشد استنکاف و منعی نداشت: لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ.. (نساء: 172).
در عین حال در آیات متعددی از اناجیل، عیسی مسیح خود را پسر انسان خطاب می کند. در انجیل متی باب بیستم آیه 28 می خوانیم: چنانکه پسر انسان نیامد تا مخدوم شود، بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد. موارد دیگر عبارتند از: متی 24: 37 – 26: 24 – مرقس 9: 31 – 10: 33 – 13: 26 – 14: 21 و 41 – لوقا 7: 34 – 9: 22 و 56 – یوحنا 5: 26 – 6: 27 و 62 – اعمال رسولان 7: 56 – غلاطیان 4: 4 – و تیموتاؤوس 2: 5.
- تصور فرزندی عیسی مسیح برای خدا در مسیحیت منجر به «تثلیث» شد، زیرا روح القدس هم واسطه در آفرینش عیسی مسیح بود. اعتقاد به تثلیث (Trinity) یعنی «پدر، پسر و روح القدس» اساس ایمان مسیحی است که هر مسیحی با آن غسل تعمید داده می شود و به منزله ذکر شهادتین در اسلام برای وارد شدن به دین اسلام است.
تثلیث بحث انگیزترین مسأله الهیات مسیحیت است که چگونه توحید و یگانگی خدا با آن سازگار و قابل جمع است؟ در تعریف تثلیث گفته اند: تثلیث آن است که خدای یگانه در پدر، پسر و روح القدس تجسم پیدا کرده است. در تعالیم کلیسای کاتولیک آمده است: " تثلیث به معنی دقیق، سرّ ایمان است، یعنی یکی از اسرار پنهان خداست که هرگز شناخته نمی شوند مگر اینکه خدا آنها را آشکار کند".[7]
مسأله تثلیث در هیج جای عهد جدید ذکر نشده و تراوش فکری الهی دانان مسیحیت قدیم و جدید است. تناقض بین خدای یگانه و سه گانه بهیچ وجه قابل توجیه نیست و لهذا آن را از اسرار پنهان خدا به شمار آورده اند!
در قرآن هم اشاره ای به تثلیث مسیحیان به عنوان یکی از انواع کفر و شرک نشده است. تنها در سوره مائده آیه 116 در باره اعتقاد مسیحیان به الوهیت عیسی و مادرش مریم از او سؤال شده که آیا تو به آنها تعلیم دادی که تو و مادرت را دو خدا فرض کنند؟! که او بشدت آن را نفی می کند.
- شریعت عیسی همان شریعت موسی است که که باید به احکام تورات عمل شود: متی باب پنجم آیه 17 و 18: گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم، نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم، زیرا هر آینه به شما می گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.
- اناجیل چهار گانه اغلب مواعظ عیسی مسیح هستند و کمتر احکامی در آنها به چشم می خورد. آنچه از احکام که از آنها استخراج کرده ایم عبارتند از: حرام بودن قتل: متی 5: 21 - حرام بودن زنا: 5: 27 و 28 – قطع عضو فاسد و گناهکار: 5: 29 ببعد – نکاح با زن مطلّقه به مثابه زنا: 5: 31 – نهی از سوگند دروغ: 5: 33 – لزوم صلح و سازش و رد قصاص که در تورات مکتوب است: 5: 38 ببعد: شنیده اید که گفته شده است چشمی به چشمی و دندانی به دندانی. لیکن من به شما می گویم با شریر مقاومت نکنید بلکه هر که به رخساره راست شما طپانچه زد دیگری را نیز به سوی او بگردان، و اگر کسی خواهد با تو دعوی کند و قبای ترا بگیرد عبای خود را نیز به سوی او بگردان. همچنین است در 18: 21 و لوقا ^: 27 ببعد و رومیان 12: 18. عجیب است که در همان باب پنجم متی آیه 17 و 18 خواندیم که عیسی مسییح گفتت نیامده ام که شریعت قبلی را باطل کنم!
نهی از ریاکاری : متی باب ششم – مرقس 12: 40 – و لوقا 12: 1 – توکل بر خدا : متی 6: 25 – سلام کردن: 10: 13 و 14 – و لوقا 10: 5 – احترام به پدر و مادر: متی 15: 4 – 19: 19 – مرقس 7: 10 – افسسیان 6: 1 تا 4 – کولسیان 3: 20- ده فرمان موسی: متی 19: 16- ستودن صدقه: 19: 16 – مرقس 10: 17 – و لوقا 18: 18.
- معجزات عیسی مسیح در باب هشتم و نهم انجیل متی و همچنین دیگر اناجیل آمده است.
- نام شاگردان و حواریون آن حضرت که 12 نفر بودند در باب دهم انجیل متی و همچنین دیگر اناجیل آمده است. آنها عبارتند از : 1- شمعون معروف به پطرس 2- برادرش اندریاس 3- یعقوب بن زَبدی 4- برادرش یوحنا 5- فِیپُس 6- برتولما 7- توما 8- متی باجگیر 9- یعقوب بن حلفی 10- شمعون قانوی 12- یهودای اسخریوطی که او را تسلیم یهود کرد.
- برخلاف عهد عتیق، آیات متعددی از عهد جدید در باره معاد و روز جزا است. در باب دهم متی آیه 15 می خوانیم: هرآینه به شما می گویم که در روز جزا حالت زمین سدوم و غموره [8] از آن شهر سهل تر خواهد بود. آیات دیگر: متی 10: 28 ، 12: 32 و 36 ، 13: 50 ، 16: 18 و 22: 23 – مرقس 6: 11و 9: 43 – لوقا 12: 5 و 20: 36 – یوحنا 5: 28 ، 6: 40 و 11: 24 – اعمال رسولان 2: 20، 3: 21 ، 4: 2 و 26: 8 – اول قرنتیان 15: 29 تا 36 و عبرانیان 9: 27.
- مسیحیان معتقدند که دین مسیح دین صلح و محبت است و در آن از شمشیر و خشونت خبری نیست. آیه هر که به رخساره راست شما طپانچه زد دیگری را نیز به سوی او بگردان ... که در انتهای پاراگراف شماره 5 نقل کردیم، بر این امر استدلال می شود. آنها اسلام را متهم به جنگ و شمشیر داری می کنند. اما موارد زیادی بطلان عقیده آنها را ثابت می کند.
در باب دهم انجیل متی آیه 34 گفتار عیسی مسیح چنین است: گمان مبرید که آمده ام تا سلامتی را بر زمین بگذارم، نیامده ام تا سلامتی را بگذارم بلکه شمشیر را. لوقا 11: 51: تا انتقام خون جمیع انبیاء که از بنای عالم ریخته شد از این طبقه گرفته شود. لوقا 12: 49: من آمدم تا آتشی در زمین افروزم پس چه می خواهم اکر الآن در گرفته است؟ لوقا 19: 27: اما آن دشمنان من که نخواستند من بر ایشان حکمرانی نمایم در اینجا حاضر ساخته پیش من بقتل رسانید. لوقا 22: 36 و 39: پس به ایشان گفت لیکن الآن هر که کیسه دارد آن را بر دارد و همچنین توشه دان را و کسی که شمشیر ندارد جامه خود را فروخته آن را بخرد... گفتند ای خداوند این دو شمشیر! به ایشان گفت کافیست. مکاشفه یوحنا 2: 7: لکن این را داری که اعمال نقولاویان را دشمن داری چنانکه من نیز از آنها نفرت دارم. نیز 27: تا ایشان را به عصای آهنین حکمرانی کند و مثل کوزه های کوزه گر خورد خواهند شد چنانکه من نیز از پدر خود یافته ام. و 13: 10: اگر کسی اسیر نماید به اسیری رود و اگر کسی به شمشیر قتل کند می باید به شمشیر کشته شود.
ضمناً رفتار میدانی مسیحیان هم خلاف عقیده آنها را ثابت می کند. جنگ های صلیبی مسیحیان علیه مسلمانان که نزدیک به دو قرن بطول انجامید بهترین گواه تاریخی برای وجود خشونت، جنگ و خونریزی در مسیحیت است. برای اثبات این مطلب کافی است که به قطعه تاریخی زیر توجه کنید:
آلبرماله، تاریخ نگار معروف اروپا خاطر نشان می سازد: گودفروآ دو بویون (Godfrey de Bouillon 1060-1100) (فرمانده نظامی نخستین جنگ صلیبی) در گزارشی به پاپ می نویسد: " اگر می خواهید بدانید با دشمنانی که در بیت المقدس به دست ما افتادند چه معامله شد، همین قدر بدانید که کسان ما در رواق سلیمان و در معبد در لجّه ای از خون مسلمانان می تاختند و خون تا زانوی مرکب می رسید... تقریباً ده هزار مسلمان در معبد قتل عام شدند و هر کس در آنجا راه می رفت تا بند پایش را خون می گرفت ... از کفار هیچ کس جان سالم به در نبرد و حتی زن و اطفال خرد سال هم معاف نبودند".[9]
- صلیب به صورت † نماد مسیحیت است که نشانه دار چوبی است که معتقدند حضرت عیسی بدان آویخته و صلیب شد. این نشان که بسیار مورد احترام مسیحیان است در نقاط مختلف کلیساها و از جمله روی گنبد آنها نصب شده و به صورت گردن بند هم جلوی سینه ها آویخته می شود.
در باب دهم انجیل متی آیه 38 می خوانیم: و هرکه صلیب خود را بر نداشته از عقب من نیاید لایق من نباشد. این آیه نقل قول از عیسی مسیح است در حالی که هنوز صلیب نشده بود! آیه 22 لوقا باب نهم می گوید که وی از کشته شدن و به دار آویخته شدن خود خبر داشته: و گفت لازم است که پسر انسان زحمت بسیار بیند و از مشایخ و رؤسای کَهَنَه و کاتبان رد شده کشته شود و روز سیم برخیزد.
در باب 16متی آیه 24 نیز آمده است: آن گاه عیسی به شاگردان خود گفت اگر کسی خواهد متابعت من کند باید خود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته از عقب من آید. همچنین است در مرقس باب 8: 34 و 10: 21 و در لوقا 9: 23.
- در باره مصلوب و کشته شدن عیسی مسیح بین اسلام و مسیحیت اختلاف نظر وجود دارد. قرآن مصلوب و کشته شدن او را بشدت نفی کرده می گوید: وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَي ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً: و گفته ایشان که: «ما مسیح ، عیسی پسر مریم ، پیامبر خدا را کشتیم» ، و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند ، لیکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانی که در باره او اختلاف کردند ، قطعاً در مورد آن دچار شکّ شده اند و هیچ علمی بدان ندارند ، جز آنکه از گمان پیروی می کنند، و یقیناً او را نکشتند. (نساء: 157).
اما مسیحیان معتقدند که آن حضرت توسط یهودیان کینه ورزمصلوب و کشته شد و سه روز پس از آن زنده شد و به آسمان عروج کرد. در آیات چندی از اناجیل چنین بیان شده یکی از شاگردان او (یهودای اسخر یوطی)، وی را تحویل یهودیان داد و آنها او را کشتند.
در باب 26 متی آیه 48 ببعد آمده: و تسلیم کننده او را بدیشان نشانی داده گفته بود هرکه را بوسه زنم همان است او را محکم بگیرید. در ساعت نزد عیسی آمده گفت: سلام یا سیدی و او را بوسید. عیسی وی را گفت ای رفیق از بهر چه آمدی؟ آنگاه پیش آمده دست بر عیسی انداخته او را گرفتند. و نیز مرقس 14: 43 و لوقا22: 47 ببعد.
در باب 27: آیه 45 و 46 آمده است: و از ساعت ششم تا ساعت نهم تاریکی تمام زمین را فروگرفت. و نزدیک به ساعت نهم عیسی به آواز بلند صدا زده گفت: ایلی ایلی! لَما سَبَقتَنی؟ یعنی الهی الهی ! مرا چرا ترک کردی؟
از این آیات و همچنین تصریح آیات 44 تا 47 باب 23 لوقا استفاده می شود که چون ساعت 9 شب بوده و هوا تاریک بوده است در شناسائی عیسی اشتباه رخ داده است. از این رو صحت و اتقان آیه شریفه قرآن اثبات می شود.
البته از گفتگوی پیلاطس پادشاه یهود با او پس از دستگیری، و مصلوب نمودن او که به تفصیل در باب 17 ، 18 و 19 یوحنا آمده است چنین استفاده می شود که او خود عیسی مسیح بوده است. به هر حال این عقیده خلاف صریح قرآن است که چون سندیت قرآن مسلم و سندیت اناجیل مشکوک است نمی توان آن را باور کرد.
- صعود عیسی مسیح به آسمان بر حسب روایت اناجیل سه روز بعد از مصلوب و کشته شدن است. یعنی سه روز پس از دفن زنده شد و پس از چند روز به آسمان صعود کرد. انجیل متی باب 28 آیه اول ببعد: و بعد از سبت هنگام فجر روز اول هفته مریم مجدلیه و مریم دیگر بجهت دیدن قبر آمدند که ناگاه زلزله عظیم حادث شد از آنرو که فرشته خداوند از آسمان نزول کرده آمد و سنگ را از در قبر غلطانیده بر آن بنشست. و صورت او مثل برق و لباسش چون برف سفید بود. و در مرقس باب 16: 19 چنین آمده است: و خداوند (یعنی عیسی) بعد از آنکه بایشان سخن گفته بود بسوی آسمان مرتفع شده به دست راست خدا بنشست. موارد دیگر: لوقا 9: 50 و 24: 1 ببعد و یوحنا 6: 62 و 20: 1 ببعد.
در قرآن صعود عیسی مسیح چنین آمده است: إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ. یعنی: هنگامى كه خدا گفت اى عيسى من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا مى برم و تو را از [آلايش] كسانى كه كفر ورزيده اند پاك مى گردانم و تا روز رستاخيز كسانى را كه از تو پيروى كرده اند فوق كسانى كه كافر شده اند قرار خواهم داد آنگاه فرجام شما به سوى من است پس در آنچه بر سر آن اختلاف میکرديد ميان شما داورى خواهم كرد. (آل عمران: 55).
در این آیه توفی مشتق از "وفا" بمعنی گرفتن تمام و کمال است و نه از "وفات" بمعنی مردن، همانگونه که در آیه وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ. (انعام : 60) به همین معنی است. یعنی خداوند شما را در شب بصورت خواب بر می گیرد و آنچه را در روز بدست آورده اید می داند.
البته توفی به معنی مرگ هم در آیات دیگری آمده است. برخی از مفسران و واژه نگاران مانند مؤلف مجمع البحرین و بر حسب تفسیر ابن عباس در مفردات راغب آیه مربوط به صعود عیسی را به معنی میراندن و بالا بردن گرفته اند. ضمناً می توان در تأیید این نظریه به آیه 33 سوره مریم که واژه "موت" را در مورد خود بکار برده نیز تمسک کرد: وَٱلسَّلَٰمُ عَلَيَّ يَوۡمَ وُلِدتُّ وَيَوۡمَ أَمُوتُ وَيَوۡمَ أُبۡعَثُ حَيّٗا.
حال اگر فرضاً این تفسیر درست باشد مطابق نظر اناجیل نخواهد بود. زیرا در آنها مصلوب و کشته شدن عیسی مطرح است و طبق این آیات مردن و قبض روح عیسی توسط خداوند. یعنی بر خلاف خواسته یهود که می خواستند او را بکشند نتوانستند و خدا او را قبض روح کرد و بالا برد.
اما به هر حال تفسیر اول صحیح تر به نظر می رسد و بدین معنی است که همانگونه که خداوند در خواب انسان را می گیرد و دو باره برمی گرداند عیسی مسیح را هم اینچنین برگرفت و بالا برد.
و اما ذیل آیه راجع به برتری پیروان مسیح بر یهود تا روز رستاخیز از معجزات و غیب گوئی های قرآن است. می بینیم که پیروان مسیح در طول تاریخ از نظر جمعیتی و قدرت سیاسی بر یهود تفوق و برتری دارند و اگر حمایت و کمک های مختلف مسیحیان به یهود و صهیونیست ها نباشد هرگز دوام نخواهند آورد.
- اعتراف به گناهان در آئین مسیحیت یکی از دستورات دینی است. ظاهراً این دستور از انجیل لوقا باب 7 آیه 49 گرفته شده که می گوید: و اهل مجلس در خاطر خود تفکر آغاز کردند که این (عیسی) کیست که گناهان را هم می آمرزد. همچنین در یو حنا20: 22 و 23. در کلیساها معمولاً اتاقکی ویژه برای اعتراف به گناهان نزد اسقف ها و کشیش ها وجود دارد. این سنت در میان کاتولیک ها و ارتودکس ها معمول است. اما پروتستان ها پس از نهضت دینی شان این سنت را انکار کرده و گفتند باید در برابر خدا اعتراف به گناهان انجام شده توبه صورت گیرد.
- بشارت به آمدن پیامبری بعد از عیسی مسیح. انجیل متی باب 3 آیه 11: و من شما را به آب بجهت توبه تعمید می دهم لکن او که بعد از من می آید از من تواناتر است که لایق برداشتن نعلین او نیستم. در ترجمه های آلمانی و انگلیسی هم همین تعبیرات آمده است. یوحنا باب 14 آیه 16 تا 27: و من از پدر سؤال می کنم و تسلی دهنده [10] دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند... همچنین 15: 26 و 27، 14: 30 و 16: 7 ، 13 و 15 و رساله به عبرانیان 10: 37.
در قرآن نیز این بشارت در سوره صف آیه 6 ذکر شده است: وَإِذْ قالَ عيسَىابْنُمَرْيَمَ يا بَنيإِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللهِ إليكُم مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ ِمِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ. یعنی: و هنگامى كه عيسى پسر مريم گفت اى فرزندان اسرائيل من فرستاده خدا به سوى شما هستم، تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى كنم و به فرستاده اى كه پس از من مى آيد و نام او احمد است بشارت می دهم. پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد گفتند اين سحرى آشكار است.
- در مورد لزوم حجاب زنان آیاتی چند در عهد جدید وجود دارد. از جمله در رساله اول پولس به قرنتیان باب 11 آیه 6 ببعد که می گوید: هر مردی که سر پوشیده دعا یا نبوت کند سر خود را رسوا می نماید. اما هر زنی که سر برهنه دعا یا نبوت کند سر خود را رسوا می سازد، زیرا این چنان است که تراشیده شود. زیرا اگر زن نمی پوشد موی را نیز ببرد و اگر زن را موی بریدن یا تراشیدن قبیح است باید بپوشد. آیه 13: انصاف دهید آیا شایسته است که زن ناپوشیده نزد خدا دعا کند؟
البته از این آیات استفاده می شود که حجاب در حال عبادت و دعا برای زن لازم است و نه بطور دائم.
اما از یک آیه دیگر در رساله او به تیموتاؤوس استفاده می شود که حجاب بطور عموم برای زن شایسته است: 2: 9 و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز به به زلف ها و طلا و مروارید و رخت گرانبها. در اینجا تعبیر "لباس مزین به حیا و پرهیز" می تواند پوشش کامل شامل حجاب باشد.
- بر خلاف تأکید تورات بر لزوم ختنه مردان، در مسیحیت ختنه لزومی ندارد. آیات آخر باب دوم رساله پولس به رومیان چنین می گوید: زیرا ختنه سودمند است هرگاه به شریعت عمل نمائی اما اگر از شریعت تجاوز نمائی ختنه تو نامختونی گشته است... در ادامه در باب سوم آمده است: پس برتری یهود چیست و یا از ختنه چه فایده؟ در رساله اول او به قرنتیان 7: 19 نیز چنین آمده است: ختنه چیزی نیست و نامختونی هیچ بلکه نگاه داشتن امرهای خدا.
پایان
[1] - شایان ذکر است که در برنامه پنج ساله که با شهید بهشتی داشتیم در دو سال از آن بررسی و پژوهش در باره مسیحیت بود. در این بخش کارهائی که انجام دادیم عبارت بودند از:
1- مطالعه کامل کتاب مقدس که عهد عتیق دارای 1388 صفحه و عهد جدید دارای 421 صفحه بود. این مطالعه حدود چهار ماه به طول انجامید. در این مطالعه در مرحله اول باید مطالب جالب و چشمگبر کتاب استخراج و نوشته می شد و در مرحله دوم مقایسه و مطابقتی بین آن کتاب و قرآن انجام می شد. بحمد الله این نوشته جات هم اکنون موجود است که مرجعی برای بررسی و پژوهش در این زمینه است.
2- همزمان بایستی کلیه کتاب های فارسی و عربی منتشر شده در باره مسیحیت را به دست آورده و مطالعه می کردیم که این کار نیز انجام شد. بهترین و جامع ترین آنها در این زمینه کتاب های «الهدی الی دین المصطفی» و «الرحلة المدرسیة» تألیف محقق بزرگ علامه شیخ جواد بلاغی بودند. این کتاب ها را مطالعه نموده یاد داشت هائی از آنها برداشتیم که هم اکنون نزد من موجود است.
3- بررسی میدانی به این معنی که بایستی آدرس همه کلیساها و کنیسه های موجود در تهران را به دست می آوردیم و در یک تعطیلی تابستان به آنها مراجعه کرده و با روحانیون و کشیش های آنها گفت و گو می کردیم. اغلب این کلیساها در تهران که 33 باب (شامل 12 کلیسا، 6 پایگاه میسیونر ها، 4 نمازخانه، 7 انجمن عیسویان، 4 پایگاه شورای خلیفه گری) بودند مورد مراجعه و گفت و گو قرار گرفتند که گزارش آنها نیز موجود است. ضمناً کنیسه ها و انجمن های کلیمیان هم 7 باب بودند.
4- مطالعه و ترجمه کتاب Christendom به زبان انگلیسی، تألیف «اینار مولند» که در باره فرق مختلف مسیحیت و آداب و رسوم دینی آنها تألیف شده بود. یک نسخه از این کتاب را ایشان از آلمان با خود آورده بودند که در اختیارمان قرار دادند. این کتاب را من با آقای مسیح مهاجری به صورت مباحثه ترجمه می کردیم و ترجمه را استاد می دیدند و در باره مطالب آن نظر می دادند. بعداً این ترجمه تحت عنوان «جهان مسیحیت» توسط انتشارات امیر کبیر چاپ شد. چاپ سوم آن چند سال قبل منتشر گردید.
شایان ذکر است که شهید بهشتی همه این نوشته جات را با حوصله مطالعه کرده و نظر خود را در حاشیه آنها مرقوم داشته اند.
[2] - منابع ما در این پژوهش از نسخه های کتاب مقدس عبارتند از:
الف: کتاب مقدس، ترجمه فارسی از زبان های اصلی عبرانی، کلدانی و یونانی، چاپ انگلستان سال 1966.
ب: ترجمه های انگلیسی: 1- ترجمه چاپی انتشارات نلسون، انگلستان سال 1965. 2- ترجمه های دیجیتال : 1- king James Bible, 2- 1611 King James Bible, 3- Catholic Bible, 4- KJV Bible with Apocrypha, 5- Messianic Bible, 5- Bible in Basic English, & 6- Bible, Paragraph Edition.
ج: ترجمه های آلمانی: 1- ترجمه چاپی انتشارات دویچه بیبل گزلشافت، آلمان سال 1985 به نام Die Bibel Luthertext mit Apokryphen 2- ترجمه دیجیتال Elberfelder Bible.
[3] - در قاموس کتاب مقدس تألیف مستر هاکس چنین توجیه شده است: مقصود از این است که انسان را در تقوی و تقدس و سایر صفاتی که امکان دارد مثل خود آفرید.
[4]- Eng. Enoch walked with God.. Ger. Henoch wandelte mit Gott..
[5] Eng. He shall be a wild ass of a man. Ger. Er wird ein wilder Mensch.
[6] - ده فرمان عبارتند از: 1- من خداوند خالق تو هستم که تو را از اسارت و بندگی مصر آزاد کردم، 2- تو را معبود دیگری جز من نباش. هیچ تصویری از آنچه در آسمان یا بر روی زمین یا در آب است، نساز و آنها را پرستش نکن، 3- نام خدای خالقت را بیهوده بر زبان نیاور، 4- روز شنبه را یاد دار تا آن را مقدس بداری، 5- پدر و مادرت را احترام بگذار، 6- قتل نکن، 7- زنا نکن، 8- دزدی نکن، 9- شهادت دروغ نده، و 10- چشم طمع به مال و ناموس همسایه نداشته باش.
[7] - کتاب تعالیم کلیسای کاتولیک: (Catechism of the Catholic Church) مترجمین: احمد رضا مفتاح، حسین سلیمانی و حسن قنبری، انتشارات دانشگاه ادیان قم 1393 ص 105.
[8] - این دو شهر در کنار رود اردن شهرهای قوم لوط بودند که بر آنها عذاب نازل و زیر و رو شدند.
[9] - تاریخ آلبرماله، ترجمه عبد الحسین هژیر، تاریخ قرون وسطی: فصل دوازدهم ص 257.
[10]- Another Comforter / Anderen Sachwalter.
